.. . ..

۱۳۸۹/۰۹/۲۷

حسین (ع)

تشنگی را یک چشمه
آب از سر گذراندم
در چهل سالگی
تا چشمم به نام شما افتاد
از چشم شیطان


آب نام شماست آفتاب
اشک نام شماست
بیابان، صدا، صبر، سوره
نام‌های غریب دیگر ...
دل نام شماست
که مرا به ساحل کبوتر آورد
در بدو تولّد، ای نور!
نام شما را می‌برم
و
رستگار می‌شوم.

1 نظرات:

مریم تنگستانی گفت...

سلام پژک صفری عزی
شعر را خواندم و متاسفانه من از شعرخوب جز لذت بردن چیزی نمی دانم
اما مشتاقانه منتظرم نظر ارزشمندتان را در مورد داستان جدیدم بدانم